خیزش های توده ای در منطقه
افشای چهره کریه ناسیونالیسم
آذر ماجدی
خیزش های توده ای برای آزادی، برابری و رفاه و علیه حکومت های مختنق، استبداد های مدافع استثمار خشن سرمایه داری، چه مدافع تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا و چه تروریسم اسلامی، در خاورمیانه و آفریقای شمالی، دنیا را به لرزه درآورده است. توده های بجان آمده علیه اختناق، فقر و فلاکت، بیعدالتی و حق کشی و فساد کریه حکومتی به میدان آمده اند و با شجاعت و فداکاری بی نظیر و استقامت و پیگیری تحسین انگیزی نظم موجود را به مصاف طلبیده اند. این جنبش های توده ای آزادیخواه رهبران سرمایه داری جهانی را بهت زده کرده اند. طبقه حاکمه جهانی مدام در حال جا خالی دادن در مقابل این خیزش های عظیم هستند ولی هر روز از نقطه ای جدید مورد حمله قرار می گیرند. سال 2011 در تاریخ بعنوان تاریخ بپا خاستن "هیچ بودگان"، "نیروی گرسنگان" علیه نظام استثمار، نابرابری، خفقان، تبعیض و سرکوب به ثبت خواهد رسید .
نتایج مشخص این خیزش ها در آینده روشن خواهد شد. اکنون یکی از مهمترین و حساس ترین مناطق جهان در حال نبرد با پاسداران نظم موجود، نظام سرمایه داری است و سر از باز ایستادن ندارد. توده های منکوب و مرعوب شده بر ترس خود فائق آمده اند؛ اعتماد به نفس یافته اند؛ در نیروی جمعی اعتراضی خود قدرت لایزالی را کشف کرده اند. حتی صرف همین دستاوردها چهره منطقه را کاملا دگرگون خواهد کرد. آنچه در روانشناسی و جامعه شناسی تکنیک "عجز آموخته" نام گرفته است، تکنیکی که دیکتاتوری ها علیه مردم بطور عام و علیه زندانیان سیاسی بطور خاص مورد استفاده قرار می دهند، اکنون خنثی شده است و جای خود را به نیرو برای تغییر، برای بهبود و برای یک دنیای بهتر داده است. این دستاوردها اثراتی دیرپا بر روانشناسی کلکتیو اجتماعی، بر مناسبات اجتماعی – سیاسی در این جوامع خواهد گذارد .
یکی از دستاوردهای مهم سیاسی این تحولات افشای چهره کثیف ناسیونالیسم، بعنوان یک رکن مهم و اساسی ایدئولوژی حاکم بورژوایی است. این تحولات یک فرصت طلایی برای طبقه کارگر و کمونیسم فراهم آورده است تا ناسیونالیسم را آنطور که هست در مقابل جامعه قرار دهند؛ نقش کثیف آنرا در به انقیاد کشیدن انسان و جامعه افشاء کنند. ما کمونیست های کارگری در جدال برای واژگون کردن نظام سرمایه داری و رهایی بشر از انقیاد سرمایه و جامعه طبقاتی یکی از وظایف خود را نقد و افشای دائمی ناسیونالیسم در هر شکل و فرم آن قرار داده ایم. اکنون مردم منطقه در عمل روزمره خود دارند این نهاد سیاسی – ایدئولوژیک را می شناسند. کافیست که ما به تجربه های روزمره مردم در نبردشان برای آزادی، برابری و رفاه ارجاع دهیم تا یکی از موانع مهم سد راه سازماندهی انقلاب کارگری، سد راه یک دنیای بهتر را بشناسانیم .
تهاجمی علیه ناسیونالیسم ایرانی
اولین تحرکات در جوامع باصطلاح عرب، ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی را آچمز کرد. آنهایی که همواره بدترین و کریه ترین تبلیغات راسیستی ضد عرب ورد زبانشان است، هاج و واج مانده اند که انقلابیگری و ترقی خواهی این مردم را چگونه تعبیر و ابراز کنند. عقب مانده ترین قشریون مدافع نظام ارتجاع سلطنت علیه این تحولات تبلیغ کردند. بقیه سکوت پیشه کردند. شعار زیبای مردم در خیابان های تهران با الهام از خیزش های منطقه: "مبارک، بن علی، نوبت سیدعلی است." بهترین نشان همبستگی مردم تحت ستم و استثمار، "هیچ بودگان"، فرای مرزهای جغرافیایی، نژاد و زبان را به نمایش گذاشت. مردم در این ابراز وجود سیاسی علیه حکومت و نظام حاکم، یک پاسخ دندان شکن به ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی ضد عرب دادند. این تحولات گامی مهم بسوی همبستگی میان توده های سرکوب شده در ایران و در کشورهای منطقه است. این تحولات ره صد ساله را یک شبه پیمود .
کردستان عراق، افشای کراهت ناسیونالیسم کرد
اما باید گفت که بهترین نمونه برای طرد ناسیونالیسم، وقایع کردستان عراق است. اکنون دو دهه است که جریانات ناسیونالیست کرد بر کردستان عراق حکم می رانند. دیگر گله گذاری از ستم ملی در کردستان عراق محلی از ارعاب ندارد. کردستان به کمک ارتش و دلار آمریکا دو دهه است که توسط ناسیونالیست های کرد حکومت می شود. نگاهی حتی اجمالی بما نشان می دهد که ناسیونالیسم کرد چه دماری از روزگار مردم کردستان درآورده است. فقر افزایش یابنده، استثمار خشن، خفقان و سرکوب در بدترین شکل آن تمام آن چیزی است که ناسیونالیسم کرد برای مردم کردستان به ارمغان آورده است. بعلاوه وضعیت زنان صدها بار وخیم تر شده است. خشونت علیه زنان و بیحقوقی بر تمام وجوه زندگی نیمی از جامعه حاکم شده است .
حتی اگر این پدیده های آشکار تاریخ دو دهه حاکمیت ناسیونالیسم کرد برای اقناع مردم دیرباور یا متوهم، در شناخت ماهیت کریه ناسیونالیسم کافی نبوده است، رویدادهای دو هفته اخیر دیگر جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد. عراق نیز تحت تاثیر زلزله سیاسی منطقه تکان خورده است. مردم در عراق، از جمله در کردستان عراق به خیابان ها ریخته اند و خواهان یک زندگی بهتر شده اند؛ علیه فقر و فلاکت، نابسامانی و اختناق اعتراض کرده اند. در فریاد برای آزادی، برابری و رفاه مردم موسوم به عرب و کرد عراق که سالها است علیه هم تهییج و تحریک شده اند، همصدا شده اند. مردم کردستان علیه حکومت فاسد، ارتجاعی و سرکوبگر عشیره گونه احزاب ناسیونالیست کرد به خیابان ها ریخته اند و سرنگونی حکومت را خواهان شدند .
در پاسخ به این پایه ای ترین خواست مردم، حاکمان ناسیونالیست کرد بی محابا بر روی مردم آتش گشودند؛ مردم را بخاک و خون کشیدند؛ تاکنون ده ها نفر کشته، صدها نفر مجروح و صدها نفر دیگر زندانی شده اند. وحشیانه ترین شکنجه ها علیه زندانیان سیاسی بکار گرفته شده است. اکنون دیگر شکنجه گران از دولت ناسیونالیست عرب دستور نمی گیرند، از دولت ناسیونالیست کرد پیروی می کنند. این جنایات آشکار برای حفظ حاکمیت حاکمان ناسیونالیست کرد، تداوم بساط دزدی و فساد آنها، که از قبال حاکمیت کنترایی خود میلیاردها دلار به جیب زده اند و در حساب های بانکی خارج کشور اندوخته اند، جریان یافته است. ناسیونالیسم ماهیت کثیف و کریه خود را در روز روشن به نمایش گذاشته است. باید این صحنه ها را در مقابل مردم گذاشت و به آنها نقش و چهره ناسیونالیسم را شناساند .
جریانات ناسیونالیست کرد ایرانی
در این شرایط جریانات ناسیونالیست کرد ایرانی در موقعیت دشواری قرار گرفتند. جریانات راست با صراحت از حکومت عشیره ای در کردستان عراق دفاع کردند؛ به منتقدین ناسیونالیسم کرد تاختند. استدلال هایشان آنچنان پاخورده است که انسان خنده اش می گیرد: مدعی شده اند که این یک دولت نوپا است، هنوز مستقر نشده است و باید از آن دفاع شود. برخی گفته اند که از ریخته شدن خون کرد بسیار ناراحت اند ولی هر حرکتی برای تضعیف اولین دولت کرد را شدیدا محکوم می کنند. از باندهای متعدد زحمتکشانی که به باج گیری و فساد مالی و بالا کشیدن دلارهای آمریکا و اسلحه کشیدن به روی یکدیگر در پلنوم هایشان معروف خاص و عام اند، انتظاری بیش از این نمی توان داشت. حزب دمکرات کردستان نیز یک حزب سابقه دار ناسیونالیست است و ما نقش ارتجاعی آنرا در سرکوب، طی سی سال اخیر از نزدیک شاهد بوده ایم؛ یک نمونه بارز آن حمله نظامی به کومه له در دهه شصت است .
کومه له بازنده اصلی کشتار در کردستان عراق
اما جریانی که در این رویداد تاریخی بازنده کامل است، حزب کمونیست ایران است. هنوز عده ای هستند که این حزب را بعنوان یک حزب کمونیست می شناسند؛ هنوز عده ای هستند که وجود منصور حکمت در میان بنیانگذاران این حزب و در راس آن در ده سال اول حیاتش را دلیلی بر کمونیست بودن این جریان تلقی می کنند؛ هنوز هستند کسانی که از این حزب انتظارات و توقعات بیجا دارند؛ انتظار دارند که کومه له علیه این جنایت آشکار اعلامیه دهد و آنرا محکوم کند؛ انتظار دارند که رهبران این جریان به مردم در میدان آزادی سلیمانیه بپیوندند و با آنها شعار سرنگونی حکومت ارتجاعی و سرکوبگر را سر دهند؛ با مردم در مبارزه شان علیه فقر و فلاکت، علیه سرکوب و خفقان، اعلام همبستگی کنند .
مردمی که این حزب را و تاریخچه آنرا خوب نمی شناسند، حق دارند گیج شوند؛ حق دارند این توقعات و انتظارات را طرح کنند؛ حق دارند از این حزب سوال کنند که چرا محکوم نمی کنی؟ چرا با مردم اعلام همبستگی نمی کنی؟ چرا در مقرت جا خوش کرده ای و شاهد کشتار و سرکوب مردم هستی؟ مگر نه این است که این یک حزب "کمونیست" است؟ مگر نه این است که این حزب شعار آزادی، برابری، حکومت کارگری را در اسنادش دارد؟ مگر نه این است که این حزب خود را مدافع سوسیالیسم می داند؟ مگر نه این است که این حزب خود را مدافع منافع کارگران و زحمتکشان و برابری زن و مرد معرفی می کند؟
گیجی و شوک مردمی که این حزب را درست نمی شناسند، قابل درک است. اما کسانی که آنرا می شناسند، تاریخ بیست سال اخیر آنرا دنبال کرده اند، رویدادهای جدایی کمونیسم کارگری از این حزب را می دانند یا مطالعه کرده اند، مجاز نیستند که متعجب شوند. آنها فقط باید ماهیت این حزب، مماشات آنرا با ناسیونالیسم کرد و تلاش به هر قیمتش برای حفظ یک مقر با تعدادی انسان مسلح در آن در کردستان عراق را با قاطعیت نقد و افشاء کنند. اینهم وجه دیگری از زشتی و کراهت جنبش ناسیونالیستی است .
این جریان بیست سال است که در مقابل جنایات ناسیونالیسم کرد سکوت کرده است؛ همیشه قلمش برای اتهامات زشت به سوی کمونیست ها آماده بوده است؛ اما مهر سکوت بر لبانشان در برابر سرکوب و جنایات ناسیونالیسم کرد طی تاریخ هر روزه محکم تر شده است. اینها یک استدلال پاخورده دارند که وجود اردوگاهی که معلوم نیست کی قرار است خیرش به طبقه کارگر، کمونیسم و دنیای بهتر برسد را بهانه تمام این مماشات زشت و ارتجاعی قرار داده اند. "دیپلماسی" آن داروی معجزه آسایی است، که بعنوان پاسخ در برابر تمام انتقادهای چپ و کمونیستی مورد استفاده قرار می گیرد؛ پاسخ نقد به مماشات شان، به سازش با ناسیونالیسم راست کرد، به سکوت در برابر سرکوب توده های بجان آمده، خشونت آشکار علیه زنان، به دزدی و فساد حکومت کردستان را با یک کلمه دیپلماسی می دهند .
کومه له یک جریان ناسیونالیست چپ و بدترین بازنده این رویدادها است. کومه له و رهبریش دیگر نمی توانند به نعل و به میخ بزنند. در میان اپوزیسیون سراسری ژست چپ و کمونیست "مودب" را بگیرند، و در مقابل ناسیونالیسم کرنش و سازش کنند. نمی توانند استاندارد دوگانه سیاسی بکار بندند، به جنایات جمهوری اسلامی اعتراض کنند و تظاهرات در خارج کشور سازمان دهند، اما در مقابل کشتار و جنایات ناسیونالیسم کرد، سکوت کنند و رویشان را به سوی دیگر بچرخانند. هیچگونه ملاحظه پراگماتیستی این بی پرنسیپی سیاسی و اصولی را جبران نمی کند. کارگر و کمونیست در ایران، در کردستان ایران و عراق از شما خواهند پرسید، آن مقر چه فایده ای برای اهداف و پیاده کردن برنامه تان دارد؟ آیا بیست سال کرنش و سازش و مماشات کافی نیست؟ اگر به این وضعیت ادامه دهید، تاریخ و مردم منطقه نام شما را بعنوان شریک جرم ثبت خواهند کرد .